Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for the ‘شعر’ Category

نمی مانی .. نمی مانم

….نمی مانی .. نمی مانم ……

نمی دانم .. نمی دانم
بر این عمامه داران تسلیت گفتن نمی دانم ..
كه این مفت خواره گان زاهد دین را نمی خواهم ..
نمی خواهم .. نمی خواهم …
در این عالم چه جان ها ازاده و جوان رفتند
.. چرا رفتند .. كجا رفتند  ؟
نمی دانم .. نمی دانم ….
بدستور و بدست عمامه داران در خفا رفتند ..
نمی دانم .. نمی دانم …

در این وادی كسی را دائمی ماندن .. نمی دانم
به مفت خواری شكم ها را چرانیدن
نمی خواهم …..نمی خواهم
درازی زندگانی را به این مفت خواره گان بی شرف ..
هرگز .. نمی خواهم … نمی خواهم …
در این عالم همی دانم .. همی دانم .. همی دانم ..
كه عمر جاودانی نظام و نظم و ستم در پیچش بازار عدلش
اگر عقل و خرد اید كه  دین و كین
وعمر جاودان هیچ تقدس ساحری
بار ها گفتم و می گویم ….نمی ماند …. نمی ماند …

اگر تاجی رود عمامه ای اید ….كه می دانم
خورد مفت و همی زاید و زیر سلطه افزاید
چنان عمامه ای باشد كه تاجش زیر پنهان است
بدورش صد هزاران زائر سرگشته  حیران است
كنارش میلیونی بازار فقرش سفره گردان است
به كوری عقل باور دور ساكن ، عمامه چرخان  است
گهی نوری در او بیند .. گهی راهی در او جوید
همه فكرش بر ان باشد ..همه تكیه بر ان دارد
نداند سست بنیادی، به قدرت سخت خونخوار است
كه می دانم ..  كه می دانم ..
تسسل قصه ای بنیاد هر عقل و خرد را
سخت  دشنام است …

……………………………………………………………………………………………………

===== یلدای منتظر ====

یلدا به درازی و سیاهی و شب تكیه داشت
برش گردانی ، به چرخش زمین و رو به درازی روشنایی روز می زد
سبز كه امد و خواست سیاهی را هم سبز جلوه دهد
گرانی هم كه چسب ماندگار بازار سبزی بود
یلدا را به  فراموشی سپرد ..
و پشت تحجر به عزاداری نشست  ..
یلدا .. كجایی عزیزم …پیر مردی ماه پرست
ستاره شد …
زیر سایه سیاهی تو .. همه چیز امكان شدن یافت ..
یلدا هم فراموش شد
نه در بازار اقازاده ها در دبی یك میلیارد فروش رفت
یلدا .. گفتم كه بیا ..
اغوش خود را دیوانه وار گشوده بودم
الاهه شرق  كه به اغوشم نیامد .. تو بیا ..

……………………………………………………………………………………………

پی نوشت 1 : …. عمامه داران اول منظور حاكمان  به نمایندگی مذهب در  حكومت است و انهایی كه به هرعنوان در سیاست دخالت كرده و  سهمی از سركوب های دولتی  و استقرار حاكمیت مذهبی را بخود اختصاص داده اند ..
عمامه دوم ویا تاج .. در اصل سردمداران و دست اندركاران و مسئولان دولتی كاپشنی كت شلواری و كت شلواركراواتی ، یاعمامه ای و یا تاج و كوپالی ست .. این جا منظور كل حاكمیت است بر مردم ..و فقط مختص ایران و نمایندگان مستقیم مذهب  نیست .. بلكه كل دستگاه تفكری حاكم بودن و حاكم شدن است
..

…………………………………………………………………………………………………………….

پی نوشت 2  : ….

Anti…..filter

Read Full Post »

رویای ازادی

««««« رویای ازادی «««««

.
پری زاده گان ازاده ..  اول صف ایستاده اید …
رویای نان و مسكن و ازادی  را در روز روشن ..
بر اندیشه ازاد خواهم چسباند …
كه برای همیشه ماندگار باشد ..
گند لاش زهد وریا را به دار خواهم اویخت
لش گند اویزان ، بوی گند خود را به اسمان ببر
نخواهم گذاشت زمین مرا الوده كنی
همان بهتر كه ذرات هسته ای شوی
در خیال واهی بی زمانی بمانی …
روزی اگر نكشی .. نزنی .. نچپانی در ترازوی بازار
روزی اگر نه كشی .. نسوزانی .. بنده و مقلد نباشی
روزی اگر مفت نخوری و سفره فقر را نگسترانی
روزی  اگر با سرافكندگی به درگاه پرستنده  دخیل نبندی
روزی اگر دستور قتل و غارت و تجاوز را از درگاه نه ستانی
روز مرگ و نابودی ، تمام هستی توست ..

پری دختران ازاده .. اول صف ..
فریاد ازادی می خوانند ..
گوشهایت پر از روضه  .. چشمت به درگاه خلیفه
هستی گندت در بندگی معنا دارد
ول شده ای عربده زهد را فریاد كنی …
جان به خطر افتاده ای .. اگر چارقد زوری و اجباری  را به سر كشید ..
كه از دستان خون ریز تو جان سالم به در برد
تن پوش اجباری پری ازاده گان را .. در قامتش كوچك می انگاری
زن ستیز باش و بمان ..
كه لایق تو همان خونی ست كه حجاب را اجباری می خواهد ..

پری زاده گان هوشیارند ..
برای نابودیت در اول صف ایستاده اند ..
عربده كف كرده زهد و ریای تو ..الهام گرفته اسمانی
دیگر ترس و لرزی در اندامهای ظریف اتش نشان شان  نمی اندازد
باطوم سركوب تو در تن هایشان كبودی ازادی را ماندگارا ست

پری دختران ازاده .. تن های كبود ..
ایستادگی و ستیز شما با زن ستیزان
همیشه بر تاریخ تاریك سرزمینتان می درخشد ..

پی نوشت 1 : كامنت افشاگرانه

حسین
یکشنبه 29 شهریور ماه سال 1388 ساعت 1:04 PM

بابا من که خودم در نیروی دریایی سپاه بودم یه خاطره بگم تا اونی که ادعا میکنه اگه سپاه به میدون بیاد همه چیز تمامه کمی نسبت به این نیرو شناخت پیدا کنه.
فکر کنم سال 1382 بود که خامنه ای برای یه دیدار 5 ساعته به پادگان نیروی دریایی سپاه واقع در اسبدوانی (بالای سه راه پیروزی) میخواست وارد بشه.
از نیمه ی یه روز قبل همه پرسنل زیر درجه سرهنگ مثل من رو که در اون زمان ناوبان یکم پاسدار یا همون ستوان یکم بودم (از بی کاری کارم به کجا کشیده شده بود، اما خدا رو شاهد میگیرم که قدمی بر خلاف منافع مردم کشورم بر نداشتم) به مرخصی اجباری فرستادند.
عده ای رژه رونده از بوشهر از هفته قبل آورده بودن و داشتن به سختی آموزش میدادند. اونها نیروهای مورد اعتمادشون بودن چون به نیروهایی مثل ما و خصوصا سربازان اعتمادی نداشتن. تعدادی نیروهای ویژه که منه سپاهی هم از دیدنشون ترس وجودم رو میگرفت از دو روز قبل به پادگان فرستادن و شروع به پلمپ کردن اتاقها، خلع سلاح پرسنل، و سایر تدارکات امنیتی مثل جستجو و قرار دادن نگهبان در کوههای مشرف به میدان صبحگاه که محل سخنرانی رهبری بود کردند.
لازم به ذکر هست که تعدادی قایق رزمی که باید بگم به عرض حدود5 متر و طول شاید تا 30 متر و ارتفاع زیاد بوسیله کامیونهای لجستیک از دریای جنوب برای قرار دادن در نمایشگاه به اونجا آوردن. لازم به ذکر است که برای گذروندن قایق از زیر تونلها و سایر موانع مسیر، مجبور به بریدن دکل کشتی در ارتفاع چهار و نیم متری شده بودند.
جالب توجه هست که این همه هزینه و دردسر برای 5 ساعت دیداد رهبری از پادگان بود که از جیب ملت و پول نفت من و شما هزینه شده بود.
خوب برنامه برگزار شد.
روز بعد از دیدار ایشون، شایعه هزینه سه و نیم میلیارد تومانی برای تدارکات و امنیت این دیدار، هزینه آوردن نیروهای خاص از شهرستان و امکانات نمایشگاه و تشویقات پرسنل، مابین همه دوستان و پرسنل سازمان پخش میشد که همه بصورت پنهانی در فضای خصوصی با دوستان صمیمی خودشون زمزمه میکردن. حتی یکی از دوستان ما لفظ ببخشید پفیوز رو در کنار من و 2 پرسنل دیگه برای رهبری به کار برد.(ایشون همچنان با درجه ناوداری در نیروی دریایی مشغول خدمت هستند که جزو کسانی خواهند بود که به خدمت رهبری خواهند رسید به زودی، اما صلاح ایشون نیست که اسم ببرم)
من که به سختی استعفا دادم و اومدم بیرون، بسیاری دیگه از دوستان هم که یا خارج شدن و یا دارن میسوزن و میسازن.
اما اون دوستی که مردم رو از حضور سپاه میترسونه (آقا حمید) باید یه کم به دامنه اطلاعات خودش اضافه کنه. با اطمینان به همه شما دوستان میگم که این همکارانی که من در نیروی دریایی سپاه  داشتم هیچ کدام توانایی ضربه زدن به مردم رو نداشتن به جز یه عده بسیار قلیل و بخصوصی که در دایره ما هم وارد نمیشدن و ما هم جز سلام و علیک سعی میکردیم رابطه ای با اونها برقرار نکنیم.

من اکانت بالاترین ندارم ولی از لینک بالاترین به سایت شما اومدم. اگر دوست داشتید این خاطره من رو با اصلاح خودتون در اونجا با دیگران به اشتراک بگذارید تا تاثیر عنوان بحثهایی ازجمله ترسوندن مردم از سپاهیان که خودش نشانه ترس مسوولین هست که به حربه وحشت انداختن به جان مردم متکی شدند کمتر و کمتر بشه (هر چند که فکر کنم اکثرا ترسی هم ندارن چون بالاخره سپاهیان هم در بین مردم حضور دارن و با درد اونها آشنا هستن)

پی نوشت 2 :  خبرافشاگرانه

به نام يزدان پاک

«ارتش پناه ملت»

درسال های دفاع مقدس که دوشادوش برادران سپاه، از اين آب وخاک دفاع می کرديم، درواقع مشغول دفاع ازشرف وآبرو و حيثيت وجان و مال ملت ايران بوديم. ارزش کشورهم به دليل ارزش ملت ايران است. سلاح ارتشی وسپاهی بايد در راه خدمت به اين ملت به کارگرفته شده وجان آنان هم در راه مردم ايران فدا شود. در روزگاری که همدوش برادران سپاهی جان خود را فدای اين ملت می کرديم هرگزگمان نمی برديم که ممکن است روزی گروهی ازسپاهی ها، بر خلاف خواست بخش اعظم پرسنل صادق و ايثارگرسپاه، قدرت سلاح خود را در مقابل اين ملت به کارگيرند.
ارتش خود را پناه ملت می داند و هيچ گاه به خواست سياستمداران برای سرکوب مردم تن در نداده است. به عهد خود برای عدم دخالت درسياست وفادار است اما نمی تواند در مقابل ظلم و تجاوز به هم وطنان خود نيز ساکت بنشيند. به همين دليل به آن دسته از تحميل شدگان به سپاه که دست تجاوز وتعدی به جان ومال وآبرو و ناموس ملت ايران درازکرده اند و بيش ازهمه به خون شهدای نيروهای مسلح کشور اعم از سپاهی و ارتشی خيانت کرده اند، شديدا اخطارمی کنيم که اگر از راه رفته بازنگردند، خود را با واکنش جان برکفان ارتش مواجه خواهند ديد. ارتش پناه ملت است و از ملت آرام وصلح دوست ايران در مقابل هر متجاوزی تا آخرين قطره خون خود دفاع خواهد کرد.

گروهی ازخلبانان وپرسنل هواپيمايی نيروی زمينی ارتش جمهوری اسلامی ايران ( هوانيروز)
جمعی ازفرماندهان وپرسنل گروه سی وسه توپخانه اصفهان
گروهی ازخلبانان وهمافران نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران(نهاجا)
دانشگاه شهيد ستاری نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران(نهاجا)
جمعی ازپرسنل ستاد فرماندهی نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران(نهاجا)
جمعی ازپرسنل مرکزآموزش پشتيبانی نزاجا
جمعی ازاساتيد ومسئولين دانشگاه افسری امام علی(ع)
جمعی ازپرسنل ومسئولين ستاد فرماندهی کل ارتش

Read Full Post »

ای كه به مرگ من امید بسته ای ..
تا نهایت نشاندم به خاك
زندگانیم دراز باد ….. مینا اسدی ..
…………………………………………………………………………………..

تقدیم .. به مبارزین و ازادی خواهان به مناسبت روز 16 اذر….
«««««  زندگی در ازادگی دراز است «««««««
به امید مرگ من امدی ..
ان دیو شاه از كشتار من به جان امده بود
مرگ  بر شرق و غرب ، شیطان بزرگ
زهد و ریای عربده كف كرده ات شد
مرا در نمایش خیابانی ات كشتی
مرا در خلوت سیاه چالهای نفرت به دار زدی
مرا  بر سر كیسه سیاهی كشیدی و نامحرم خواندی
مرا در هیاهوی مردم مچاله ام كردی  و معتادم خواندی
مرا در باور طاهر بازاریت .. تكه تكه فروختی
مرا در هیاهوی مشاطه گران دور بیت نفرت
مرا در عربده كف كرده بازار،  دستمال یزدی فروشان
مرا در خاك پاك همایونی الوده به نفرت و كین و دین
مرا در سرزمین نفت خیز  شورشگران  اتش زن
مرا بر سر هر دروازه ای كه برای دانش باز بود
مرا در سر مزار حافظ
كه پدرش روضه رضوان تو را به گندمی بفروخت
در پستوی حجره زهد ،  پنهانی تعزیر به مرگم  كردی
مرا در نارنجستان ها ، تعقیب كردی
و در شالیزار ها به گلوله بستی
مرا در خاك شراب الود حكیم عمر خیام
دستم را با سیم چین  بریدی
كه لقمه نانی از كف بازار تو بر گرفته ام
مرا در قله بابك كه بر خلیفه كشتار تو شوریده بود
با نیرنگ دستمال بدستی ، به چنگم اوردی
مرا در پای قله دماوند ، به دار كشیدی
رفقایم در بندم را به تماشا خواندی ..
با چوب تعذیز همیشگی ریای مذهب به زیر بغل
بادست كین و نفرت چرخاندی
چهره لبخند ازادگی مرا چرخاندی
و چنین گفتی : نگاه كنید « راستكی است «
مرا با همان لبخند ازادگی به سیاه خاكی سپردی
مرا ..  و… مرا .. و اندیشه ازاد مرا ..
هزاران سال و هزاران بار خونین و رنگین كردی

…لاله و اواز شادی رقص و پایكوبی  را مدفون می خواستی  ؟
نان و مسكن برای همه را به فراموشی تاریخ باورت ، به گور  بسپاری .. ؟
پاره نوشته ای از قعر تاریخ  پیام اور خونخواری  و تجارت دستم دهی  ؟
كه این از ان تو ، خاك تو از ان من است
نرخ بازار لات و لمپن هایت را ازاد و رها كنی …؟
سن پایین  حرامسرای شهوتت را راه حل جهانی بنامی ؟
سفره فقر بگسترانی و در سایه ان سینه زهدت را بدرانی.. ؟
جهان را گندابی بخواهی كه  فقط بدست مبارك تو پروار تواند شد   ..
مرا .. مرا …. و اندیشه ازاد مرا ..
هزاران سال و هزاران بار خونین و رنگین كردی
به گمان بازگشت تفكر عصر جاهلیت ، مرگ و پایان اندیشه را جار زدی

نه .. نه …من زنده ام .. زنده تر از همیشه
لبخند  دهان پر خون و ازادی  از خاك و خون اب من ، لاله رویانده
اگر  به مرگ من امید بسته ای ..
تا نهایت كشاندم به فراموشی ، به خاك
زندگانیم دراز باد
..« امید ایرانی « ابان 1388 .. در غربت بی پاییز

پی نوشت :

پاسخ مادر ندا به نمایش بسیجیان در مقابل سفارت انگلیس: دخترم را کشتید، سیاه بازی را تمام کنید

مادر ندا می گوید: می خواهم فریاد بزنم چه می خواهید از دخترم؛ تو را به خدا بس کنید، او را کشتید حالا سیاه بازی راه انداخته اید مقابل سفارت انگلیس برای چی؟» مدام اشک می ریزد، گریه امانش نمی دهد.

مادر ندا می گوید: » خودشان دخترم را کشتند، آنها یکبار که مرا تهدید به سکوت می کردند از زبانشان در رفت که دخترم را نشان کرده بودند، آنها به من گفتند که فیلم تو و دخترت را در راهپیمایی های قبلی داریم. این ادعای آنها نشان می دهد که آنها دخترم را نشان کرده بودند و در روز حادثه او را کشتند.

حالا مقابل سفارت انگلیس نمایش راه انداخته اند تا هنرشان را به رخ بکشند که در قتل دخترم ندا؛ دست خارجی و دشمن در کار است تا شاید بتوانند شرم شان را از قتل دختران و پسران جوان میهن پنهان کنند.

…………………………………………………………….

پی نوشت  2:
بسیجی هایی كه باور به خداوندی خدا دارند ، بارهنمود ناجا ،  می گویند كه ندا اقا سلطان را یك ایرانی تبعه انگلیس كشته كه جمهوری اسلامی پاك و طاهر را به گناه الوده كند .. « عجب این جامبول انگلیس از كی تا حالا در دورن مرزهای مذهب شیعه به برادر كشی پرداخته است « ببخشید زبانم لال خواهر كشی « .. در عراق كه به یاری جمهوری شیعه اسلامی امد و مناطق شیعه نشین عراق را از سلطه صدام سكولار مسلمان خاورمیانه ای ازاد كرد و راه نفوذ شیعه جمهوری اسلامی را هموار كرد و قیمت زمین های صحرای كربوبلا را افزایش داد « قضیه دستگیر كردن ملوانان انگلیسی اوخ… و ان ضعیفه محترم انگه لیس را بسیجیان به فراموشی تقیه خودشان حواله داده اند …بماند
ما هم می گوییم كه راحت تر بود می گفتید ندا خودكشی كرده و خونش هم پای خودش است و در اسلام عزیز هم خودكشی جرم است و ندا اقا سلطان هم به این جرم محاكمه میشود ..«
خوب می رفتید در خلوت با جامبول انگلیس سر انرژی هسته ای به مذاكره می نشستید و در ظاهر اعلام میفرمودید كه این انگلیس روباه پیر است « بیچاره روباه .. این مسلمان جماعت حیوان ازار تشریف دارد .. هیچ كارش هم نمی شودكرد ..باز زبانمان لال این عاشقان كربوبلا …عاشق سگ و گربه تشریف دارد ..بر منكرش  لعنت اسلامی باد …

…………………………………………………………………………………………….

پی نوشت  3 :

گفتگو با پدر ندا آقاسلطان در يوتيوب

Read Full Post »